نجوای دل ...
نوشته شده توسط : koti

قلم آغاز کند نام مرا

اشک لبریز کند جام مرا

جامم چو تهی باشد،سیراب نخواهم شد

گر جام شود لبریز،بیتاب نخواهم شد

می ریزم و می نوشم

می دوزم و می پوشم

می جوشم و می گندم

می نوشم و می خندم

من عاشق این حالم،من مست می نابم

گمنام نخواهم شد،پیوسته پی نامم

باید که چنین باشم،آبادترین ویران

آنگونه شوم آباد،ویرانه شود حیران

باید که شوم لبریز،لبریز تر از هر روز

باید که شوم سوزان،سوزنده تر از هر سوز

با عشق توانم زیست

در عشق رقیبم کیست ؟

تکتاز ره باریک

در عمق شب تاریک

من قاصد ژولیده از مملکت عشقم

من شاه پر احساسم،بر سلطنت عشقم

باید که شوم مجنون

آغشته شوم در خون

باید ره خود جویم

باید ره دل پویم

این راه مرا خواند

این جاده مرا خواهد





:: بازدید از این مطلب : 533
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
eshgh در تاریخ : 1389/11/16/6 - - گفته است :
سلام دوست من

خوشحال شدم که به وبلاگ من سرزدید.وبلاگ خوبی داری لطفا از این مطالب بازهم بذارپاسخ: از اینکه به من سر زدین بسیار خوشحال شدم امیدوارم بتونیم دوستان خوبی برای هم باشیم و برای ارتقای بیشتر آموخته های هم تلاش کنیم .


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: